امام هادی(ع) از آغاز تولّد تا آغاز خلافت متوکّل عبّاسی| ۸
امام هادی(ع) در برابر بحث جنجالی خلق قرآن
یکی از بحثهای داغ و بیفایدهای که مدّتی قبل از عصر امامت حضرت هادی(ع) و سپس در آن عصر موجب کشمکش بین دو فرقه «معتزله» و «اشاعره» شد و باعث اختلافات گردید، این بود که معتزله که به عقل تکیه میکردند، معتقد بودند قرآن، حادث و مخلوق است؛ یعنی قبلاً نبود و خدا آن را بعد حادث کرد. ولی اشاعره و اهل حدیث میگفتند قرآن کلام خدا است و بنابراین از صفات خدا و قدیم است و مخلوق نیست.
این موضوع جنبه سیاسی پیدا کرد. با این که هیچگونه فایده علمی و... نداشت، موجب اتلاف وقت میشد و از سوی دیگر ممکن بود شیعیان را نیز وارد میدان کند و فرصتهای آنها را در راههای بیهوده، تلف نماید.
امام هادی(ع) سکوت در برابر چنین بحثی را به صلاح دانست و هرگونه بحث و بررسی در این مورد را ناروا و بیهوده و بدعت اعلام کرد و شیعیان را از ورود به این بدعت و درگیری با این بحث برحذر داشت و در نامهای (که به حکم یک اعلامیّه بود) به احمد بن اسماعیل بن يقطين، چنین نوشت:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرّحیم: خداوند ما و تو را از فتنه مصون دارد و عصمتی دهد که اگر چنین کند نعمت و لطف خود را عظیم کرده و اگر نکند نتیجهاش هلاکت است. ما بحث و جدال در مورد خلق یا عدم خلق قرآن را بدعت میدانیم؛ که پرسنده و پاسخگو هر دو در آن بدعت به طور یکسان شریکند. پرسنده به دنبال چیزی است که سزاوار آن نیست و پاسخدهنده خود را بیهوده به زحمت و مشقت میاندازد. تنها خداوند، خالق است و هرچه جز او مخلوق میباشند. قرآن کلام خدا است. از نزد خود نامی بر آن مگذار که از گمراهان خواهی شد. خداوند ما و تو را از کسانی که از خدا در نهان بیمناکند و از روز قیامت ترسانند، قرار دهد.»[1]
به این ترتیب از نظر شیعه، بحث درباره خلق قرآن و عدم خلق آن قدغن شد و شیعیان باید قرآن را کلام خدا بدانند و بس.
امام هادی(ع) با این اعلامیّه قاطع، حوزه علمیه شیعه و شیعیان را از سقوط در این درّه هولناک که قربانیهای بیشمار داده بود و وقت عزیزشان را تلف میکرد، حفظ کرد و این اعلامیّه درس بزرگی بود که شیعیان در آینده نیز وارد این بحثها نشوند و حوزه فرهنگ خود را از این لاطائلات حفظ کنند.
امام هادی(ع) در برابر گروه جبريّه
یکی از گروههای اسلامی که از قدیم انحراف فکری داشتند، گروه «جبریّه» بودند و میگفتند «انسانها در اعمال خود، اختیار ندارند و آنچه انجام میدهند، خداوند آنها را مجبور ساخته است.»
فرقه اشاعره این عقیده انحرافی را دامن میزدند، دستهای مرموز طاغوتی این عقیده آنها را تأیید میکرد، تا گناهان و ظلمهای خود را به خدا نسبت داده و خود را پاک جلوه دهند.
امامان(ع) از جمله امام هادی(ع) در برابر این عقیده بیاساس، ایستادگی کردند و با استدلال و منطق، آن را رد نمودند. در اینجا نظر شما را به یکی از بحثها و روشنگریهای امام هادی(ع) در این راستا جلب میکنیم:
«کسی که معتقد به جبر است، معنایش این است که خداوند بندگان خود را به گناه مجبور میکند. سپس آنها را به خاطر انجام گناه، مجازات مینماید. چنین کسی به خدا ظلم کرده و او را تکذیب نموده است. آیات قرآن چنین نسبتی را ردّ کرده است. چنانکه در آیۀ ۴۹ سوره کهف میخوانیم:
«وَ لا يَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً:
و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند.»
و در آیه ۱۰ سوره حجّ میفرماید:
«ذلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاکَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ:
و به آنان میگوییم؛ این در برابر چیزی است که دستهایتان از پیش برای شما فرستاده و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمیکند.»
و آیات بسیار دیگر از این قبیل (که اعمال را نسبت به بنده میدهد) بنابراین کسی که گمان کند در گناهانی که انجام میدهد مجبور است، گناه خود را به خدا نسبت داده و خدا را به خاطر مجازاتش از گناهکار، ظالم خوانده است و کسی که خدایش را ظالم بداند، قرآن را تکذیب نموده (زیرا قرآن خدا را از ظلم و ستم منزّه دانسته است) و کسی که قرآن را تکذیب کند، به اجماع امّت، کافر شده است.
این مطلب همانند آن است که مولایی به غلام خود که پول ندارد، بگوید برو بازار فلان جنس را خریداری کن و بیاور، با اینکه مولا میداند، در بازار بدون پول، به او جنس نمیدهند. غلام به بازار رفت و جنسی به او ندادند و نزد مولا با دست خالی بازگشت. اگر مولا او را سرزنش کند و بزند که چرا جنس را نخریده، مردم چنین مولایی را ظالم و متجاوز میخوانند؛ زیرا غلامش را که پول به او نداده، اینگونه سرزنش نموده و به او ظلم کرده است...»[2]
موضعگیریهای امام هادی(ع) در برابر ظلم طاغوتها
امام هادی(ع) در ماه ذیحجّه سال ۲۱۲ به مقام امامت رسید و حدود ۳۳ سال امامت کرد. آن حضرت در طول این مدّت با نُه خلیفه و طاغوت، به ترتیب زیر روبرو بود:
1- معتصم عبّاسی هشتمین خلیفه عبّاسی (از سال ۲۲۰ تا ۲۲۷ هـ. ق)، حدود هفت سال.
2- واثق پسر معتصم (از سال ۲۲۷ تا ۲۳۲) حدود پنج سال.
3- متوكّل برادر واثق (از سال ۲۳۲ تا ۲۴۷) حدود پانزده سال.
4- منتصر پسر متوكّل (شش ماه).
5- مستعین پسرعموی منتصر (از سال ۲۴۷ تا ۲۵۲) حدود پنج سال.
6- معتزّ پسر دیگر متوکّل (از سال ۲۵۲ تا ۲۵۴) حدود دو سال.
و سرانجام آن حضرت با دسیسه معتزّ، مسموم شده و به شهادت رسید.
برخورد طاغوتهای فوق با امام هادی(ع) مختلف بود ولی برخورد متوکّل نسبت به آن حضرت، از همه شدیدتر بود که موضع امام در برابر او در بخش بعد بیان شده است.
موضعگیریهای امام هادی(ع) در برابر آنها، بسیار قاطع بود. آن حضرت هرگز هیچ یک از آنها را تأیید نکرد و تسلیم هیچکدام از آنها نشد و تا مجبور نشد، به دربار آنها نرفت و در فرصتهای مناسب با کنایه و اشاره و گاهی با تصریح، آنها را طاغوت و ظالم خواند و شیعیان را از هرگونه کمک به آنها الزام نمود.
روزی آن حضرت عبور میکرد، دید به فرمان متوكّل، مشغول ساختن کاخ عظیم معروف به «عمارة الجعفری» هستند.[3] حضرت به یکی از همراهان فرمود:
«هَذَا الطَّاغِيّةُ يُقْتَلُ بِهذَا الْبَناءِ قَبْلَ اَنْ يَتِمَّ، عَلى يَدِ فِرْعَوْنٍ مِنْ فَراعِنَةِ الْأتْرَاكِ:
این طاغوت (اشاره به متوکّل) قبل از تکمیل این ساختمان، به دست فرعونی از فرعونهای ترکها کشته میشود.»[4]
امام در این گفتار کوتاه، هم متوکّل را طاغوت خواند و هم کشنده او را که یکی از افسران ترک به تحریک پسر متوکّل بود، فرعون خواند. به این ترتیب بیزاری خود را از ترکهای قلدری که دستگاه متوکّل را نگهبانی میکردند، آشکار نمود.
امام هادی(ع) «زیارت جامعه» را که امامان(ع) را با عالیترین وصف بیان کرده توسط موسی بن عبدالله نخعی به شیعیان آموخت، که یک نوع مبارزه عقیدتی و فرهنگی با طاغوتها بود و فرمود: آن را در کنار حرم هر امامی که خواستند بخوانند.[5]
در فرازی از این زیارت، خطاب به امامان(ع) میخوانیم:
«مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأواهُ، وَ مَنْ خالَفَكُمْ فَالنّارُ مَثْواهُ، وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كافِرٌ، وَ مَنْ حارَبَكُمْ مُشْرِكٌ، وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فى اَسْفَلِ دَرْك مِنَ الْجَحيمِ:
کسی که از شما پیروی کند، بهشت جایگاه او است و کسی که با شما مخالفت نماید، آتش دوزخ مكان او است و کسی که شما را انکار نماید، کافر است، و کسی که با شما بجنگد، مشرک است و کسی که شما را ردّ کند، در پایینترین و پستترین جایگاه دوزخ قرار دارد.»[6]
و در فراز دیگر، خطاب به امامان ما میخوانیم:
«بَرِئْتُ اِلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَعْدائِكُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ الشَّياطينِ وَ حِزْبِهِمُ الظّالِمينَ لَكُمُ، الْجاحِدينَ لِحَقِّكُمْ، وَ الْمارِقينَ مِنْ وِلايَتِكُمْ، وَ الْغاصِبينَ لِاِرْثِكُمُ الشّاكّينَ فيكُمُ الْمُنْحَرِفينَ عَنْكُمْ، وَمِنْ كُلِّ وَليجَةٍ دُونَكُمْ وَ كُلِّ مُطاعٍ سِواكُمْ:
در پیشگاه خدا از دشمنان شما بیزاری میجویم و نیز از هرگونه بت و طاغوت و شیطانها و حزب ستمگر شیطانی و منکران امامت شما و دورشدگان از ولایت و رهبری شما بیزاری میجویم. از آنان که ارث شما را غصب کردند و در حقانیّت شما شک و تردید نمودند و از خط ّفکری و اعتقادی شما منحرف گشتند و نیز بیزاری میجویم از هر چیزی جز شما و از هر اطاعتشوندهای غیر از شما.»[7]
این فرازها هر کدام تیری بود که بر قلب دشمن مینشست و فریادی بود که بر سر طاغوتیان فرود میآمد و باران را بر ضد آنها میشورانید و آنها را محکوم و منکوب میساخت.
خودآزمایی
1- موضع امام هادی(ع) در برابر بحث جنجالی خلق قرآن چه بود؟
2- استدلال امام هادی(ع) در راستای محکومیت گروه «جبریه» را شرح دهید. ایشان به چه آیاتی از قرآن اشاره کردند؟
3- «زیارت جامعه» توسط کدام امام، به شیعیان آموزش داده شد و هدف از آن چه بوده است؟
پینوشتها
[1] توحید صدوق، ص ۲۲۴ - زندگی امام هادی (ع)، باقر شریف قرشی، ص ۳۸۰.
[2] اقتباس از احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۵۳ و ۲۵۴.
[3] این کاخ به نام خود متوکّل که جعفر نام داشت، ساخته میشد که از مهمترین کاخهای متوکّل بود. او در حالی که مردم در پایینترین وضع اقتصادی بسر میبردند به عیّاشی و کاخسازی میپرداخت، به طوری که دو میلیون دینار (سکّه طلا) خرج آن شد. (معجم البلدان، ج ۲، ص ۱۴3).
آری، متوکّل پشت سر هم کاخ میساخت که تعداد آنها به بیست کاخ رسید و هر کدام نام مخصوصی داشتند (زندگانی امام هادی (ع)، باقر شریف قرشی، ص ۳۵۰)؛ اینجا است که به یکی از رازهای مبارزه امام هادی علیه السّلام با او و تبعید و سپس زندانهای سخت و سرانجام شهادت او به دستور معتزّ پسر متوکّل، پی میبریم.
[4] دلائل الامامة طبری، ص ۲۱۹.
[5] عیون اخبار الرّضا، ج ۲، ص ۲۷۳.
[6] همان مدرک، ص ۲۷۵.
[7] همان مدرک، ص ۲۷۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی