۲. چگونگی تسخیر جهان با یاران معدود
ممکن است توضیح دهید چگونه با جمعیّت روزافزون بشر که اکنون طبق آمارگیریهای دقیق از سه میلیارد بیشتر است، حضرت صاحبالزّمان(ع) با سیصد و سیزده نفر دنیا را مسخّر میفرماید؟
و چگونه ممکن است مثلاً سه میلیارد نفر تسلیم یک جمعیّت اندک معدود شوند و از عادات و اخلاق و برنامهها و سنن خود دست بردارند؟
آیا غلبه آن حضرت بهطور اعجاز و خرق عادت است یا آنکه با ملاحظه اسباب و علل و عوامل ظاهری نیز غلبه و پیروزی آن جناب ممکن است؟
برحسب روایات و احادیث شریفه، وقتی حضرت صاحبالأمر(ع) ظاهر میشوند، نخست سیصد و سیزده نفر از خواصّ اصحاب آن حضرت در مکّه معظّمه حاضر خدمتش میگردند و وقتی عدّه اصحاب و اجتماعکنندگان به ده هزار نفر رسید از مکّه خارج میشوند.[1]
و امّا غلبه آن حضرت و حکومت جهانی اسلام، ممکن است به طور اعجاز و خرق عادت انجام یابد و ممکن است با فراهم شدن اسباب و علل ظاهری باشد و ممکن است به هر دو نوع واقع شود، چنانکه پیشرفت و غلبه پیغمبر اکرم(ص) و قوای اسلام به هر دو نوع بود.
امّا به طور اعجاز و خرق عادت، محتاج به توضیح نیست که حصول چنین غلبه مطلق برای آن حضرت به خواست خداوند امری است ممکن و معقول و با وعدههای صریح و بشارتهای حتمی که در قرآن مجید و احادیث متواتر داده شده، بدون شبهه حاصل خواهد شد و خداوند به مصداق آیه:
﴿کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ الله﴾؛[2]
«چه بسیارند گروه اندکی که به اذن خداوند، بر گروه بسیاری چیرگی مییابند».
آن حضرت، اصحابش و عموم بندگان شایسته خدا را بر تمام ملل غالب و حاکم و وارث و مالک ارض قرار میدهد.
و از لحاظ اسباب و علل ظاهری هم اگر موضوع را بررسی کنیم، حصول چنین فتح و غلبه و تشکیل آن حکومت الهی ممکن و عملی خواهد بود؛ زیرا آن حضرت در موقعی ظهور میکند که اوضاع و احوال اجتماعی و اخلاقی و سیاسی کاملاً مساعد باشد.
در آن موقع همه ملل از مدنیّت معنوی و اخلاقی محروم، و دشمنی و کینه و ظلم و تجاوز، همه را نسبت به یکدیگر بدبین و از هم جدا ساخته و اتّحاد، وحدت، همفکری و همکاری، بهکلّی از میان بشر رخت بر بسته و از اینکه کسی بتواند بدون مدد غیبی جامعه را رهبری کند، همه مأیوس میگردند و خلاصه، همه با هم در مبارزه و جنگ و ستیز و همه از وضع خود ناراضی و از مکتبهای مختلف که عرضه میشود ناامید بوده و منتظر تغییر رژیم و انقلاب و عوض شدن اوضاع و کناررفتن زمامداران خدانشناس و برداشته شدن مرزها و الغای تجزیهها و تقسیمها میباشند.
در یک چنین موقعیتی، حضرت صاحب الزّمان(ع) و اصحابش، با نیروی ایمان و اخلاق حسنه و با نجاتبخشترین برنامههای عمرانی و اقتصادی و عدالت اجتماعی، برای انقلاب و دعوت به قرآن و اسلام، قدم به میدان میگذارند و آن نهضت الهی و دعوت روحانی را شروع میکنند و مردم را بهسوی خدا و احکام خدا و زندگی برابری و برادری، عدل و امنیّت، صفا و وفا، راستی و درستی و نظم صحیح، میخوانند و خود و اصحابش، نمونه همه فضایل بشری میباشند و با نیروی ایمان و استقامت و پشتکار و همّتی که مخصوص مؤمنان ثابتقدم است، هدف و مقصد خود را تعقیب مینمایند.
معلوم است این جمعیّت با آن برنامهها و وضع کار، در آن دنیای پرآشوب و غرق در طوفان گرفتاریها و فشارها، دلها را به خود متوجّه نموده و فاتح و پیروز و موفّق میشوند و هیچ نیرویی نمیتواند در برابر آنها مقاومت کند.
و شاهد این حقیقت، همان ظهور رسول اکرم(ص) و پیشرفت سریع دین اسلام و فتوحات محیّرالعقول مسلمین در قرن اول اسلام است، که یکی از علل ظاهری آن پیروزیهای پیدرپی و درهم شکسته شدن ارتشهای انبوه دولت شاهنشاهی ایران و امپراطوری روم، فساد اوضاع اجتماعی و اداری ایران و روم بود که مردم این کشورهای پهناور را برای قبول یک دعوت صحیح و حکومتی متّکی به مبانی عدالت و مساوات آماده کرده بود.
مردمی که در برابر دستگاههای دیکتاتوری و استبداد بسیار خشن و غیرانسانی سلاطین و امرای خود، از بنده هم خوارتر بودند و از حقوق انسانی محروم شده بودند، مردمی که به هرکس و هر مقام نظر میکردند، یک نقطه روشن در او نمیدیدند؛ نه فرهنگ داشتند نه اقتصاد، نه عدالت، نه امنیّت و نه... و نه...
از آن همه تعظیم و نیایش و بشرپرستی و استعباد سلاطین، خسته شده بودند و علاوه بر اینها ناراحت کنندهترین اختلاف طبقاتی نیز در بین آنها حاکم بود که مملکت متشکّل شده باشد از اکثریت قریب به اتّفاق محروم و استضعاف شده و جمعیّت معدود برخوردار و اختیاردار و مطلقالعنان و بیجهت عزیز...
مسلّم است وقتی به گوش مردم چنین مملکتی صدای روحانی و آزادی بخش:
﴿تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللهِ﴾[3]
برسد و آیه:
﴿إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهیَ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغیِ﴾؛[4]
«همانا خدا به عدل و احسان، فرمان میدهد و به عطا و بذل به خویشان امر میکند و از کارهای زشت و منکر و ظلم، نهی میکند».
و اعلان:
﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَاُنْثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَیکُمْ﴾[5]
«ای مردم! ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم، آنگاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، بزرگوارترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست».
و آیات دیگر را بشنوند، با نهایت استقبال به آن ایمان آورده و راه را برای پیشرفت آن باز میکنند.
مردمی که از ظلم و ستم و خودخواهی سلاطین و ستمکاران آن عهد، به جان آمده بودند، بهطور قطع یک دعوت خدایی و یک بانگ گوشنواز توحیدی را که بر اساس عدالت و الغای امتیازات و مساوی بودن آقا و نوکر، شاه و رعیت، سیاه و سفید، در برابر قانون و عدالت است قبول میکند و از این جهت آنهایی که این دعوت برخلاف منافعشان بود هرچه خواستند از آن جلوگیری کنند یا مانع از گرویدن مردم به آن شوند، نتوانستند. همهجا انقلاب میشد و مردم در همهجا رژیم ظالم و وضع سابق را محکوم میکردند و اوضاع تغییر میکرد.
اوضاع جهان برای قبول دعوت امام زمان، حضرت مهدی(ع) که همان دعوت به اسلام و قرآن است، مطابق اخبار به مراتب از اوضاع عالم در زمان بعثت پیغمبر(ع) آمادهتر خواهد شد و همانطور که کلمه اسلام در آغاز ظهور اسلام به سرعت پیشرفت کرد و صدای توحید بر همه صداها غالب شد و اسلامی که در مقداری از تاریخش منحصر به پیغمبر اکرم(ص) و علی و خدیجه علیهما السلام بود، باوجود فقدان وسایل، در جهاد و دفع یورش مشرکان، به زودی موفّق گردید و لشکرهای منظّم مسلّحی را که در دنیای آن روز مجهّزترین سلاحها را در دست داشتند درهم شکست و نابود ساخت.
همینطور امام زمان(ع) نیز با اصحاب و یاورانش که از ابتدای کار به تعداد مجاهدین میدان جهاد بدر میباشند، میتوانند دنیای منقلب و ناآرام آن روز را آرام و مردم را چنان امیدوار به آینده درخشان و پر از خیر و رحمت و برکت نماید که در سریعترین فرصت همه به دین اسلام گرویده، آمادگی خود را برای قبول یک سازمان الهی اسلامی محکم و پایدار، در تحت سرپرستی امام عصر(ع) نشان دهند.
وَمَا ذَلِکَ عَلَی اللهِ بِعَزِیزٍ
پینوشتها
[1] - کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۱۳؛ طوسی، الغیبه، ص۴۷۷؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج۳، ص۲۳۵؛ منتخبالاثر، تألیف نگارنده، ج۳، ص۱۴۷ – ۱۵۳.
[2] - بقره، ۲۴۹.
[3] - آل عمران۶۴. «[بگو: ای اهل کتاب!] بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است: که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را - غیر از خدای یگانه - به خدایی نپذیرد».
[4] - نحل، ۹۰.
[5] - حجرات، ۱۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی