فصل اوّل: بررسی واژگانی و اصطلاحی عدالت | ۲
در باب تبیین معنا و مبانی عدالت، سخنان زیادی گفتهاند و با توجه به گستره مصادیق و انواع عدالت تبیین آن به مباحث فراوانی نیاز دارد. ولی مبنای ما روشن است و سخن ما بر اساس قرآن و عترت و در جامعه اسلامی است و بر عدالت اجتماعی یا حکومتی نظر داریم. اینک جهت تبیین بیشتر موضوع، برخی از سخنان عالمان اسلامی را نقل میکنیم:
دکتر ابوالقاسم گرجی میگوید:
دانشمندان در تعریف عدالت، تعبیرهای مختلفی به کار بردهاند... به نظر اینجانب عدالت، اصطلاح خاصی ندارد؛ نه شرعی و نه غیرشرعی. مقصود از آن در همهجا، همان معنای عرفی و لغوی است. عدالت که همریشه با اعتدال است، در لغت به معنای میانهروی، راستی و استقامت است.
چنانچه آن را به امر محسوس نسبت دهند؛ مثلاً چوب، مقصود مستقیم بودن ظاهری و عدم انحراف آن است. درصورتیکه آن را به امر معقول و معنوی نسبت دهند؛ مثلاً ایمان و عقیده کسی را به عدل منسوب دارند، مقصود، راستی و استقامت معنوی است؛ یعنی به یمین و یسار ـ چپ و راست ـ انحراف ندارد و چنانچه عمل کسی را عادلانه بشمارند مقصود این است که در حد اعتدال است و از افراط و تفریط به دور.
بنابراین، عدالت هم میتواند در مقابل فسق واقع شود و هم در مقابل ظلم و مانند آن. عدالت، همان استقامت در جاده شریعت است... عادل کسی است که به راستی و درستی به وظایف قانونی خود عمل کند و از افراط و تفریط بپرهیزد تا ضمن تمتع از حقوق حقه خود، کسی در اثر اعمال خودسرانه او از حقوق قانونی خویش محروم نشود.[1]
علامه سید محمدحسین طباطبائی نیز در چند جای المیزان در باب عدالت مطالبی ارائه فرموده است، از جمله ذیل آیه شریفه 90 سوره نحل با نقل و نقد عبارت راغب اصفهانی، میفرماید:
«راغب، در مفردات میگوید: عدالت و معادله واژهای است که معنای مساوات را اقتضا دارد و به اعتبار اضافه و نسبت، استعمال میشود و عَدل ـ به فتح عین ـ و عِدل ـ به کسر عین ـ از نظر معنا به هم نزدیکاند چیزی که هست عَدل در جایی به کار میرود که با بصیرت و عقل قابل ارزیابی است مثل احکام و بر همین منوال است آیه شریفه «أَو عَدْلُ ذَلِكَ صِیَامًا».
ولی عِدل به کسر عین و عدیل در مواردی است که با چشم دیده میشود مثل چیزهایی که هنگام داد و ستد، وزن میشود یا شمارش میگردد یا با کیل، معامله میشود پس عَدل همان تقسیم و قسطبندی مساوی است.
عدل دوگونه است: یکی عدل مطلق که عقل اقتضای حسن آن را دارد و در هیچ عصر و زمانی نسخ نمیشود و بههیچوجه، اعتداء و ظلم شمرده نمیشود مثل احسانکردن به هر کس که به تو احسان کرده باشد و خویشتنداری از آزار کسی که او تو را نیازرده است.
دیگری عدلی که عقل، عدلبودنش را تشخیص نداده بلکه به وسیله شرع شناخته میشود و ممکن است زمانی نسخ گردد مانند قصاص، ارش جنایت و دیه و اصل مال مرتد. از اینرو، قرآن میفرماید:
«فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ»[2] و «وَجَزَاء سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا»[3] پس قرآن، همین عدالت را اعتداء و سیئه نامیده است.
و این نحو از عدالت، همان است که در آیه «إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ» منظور است؛ چون عدل به معنای مساوات در تلافی است، اگر خیر است، خیر و اگر شر است، شر. و احسان به این معناست که خیری را با خیری بیشتر از آن تلافی کنی و شرّی را به شرّی کمتر از آن جواب گویی...».[4]
و این گفتار راغب. با تفصیلی که دارد برگشتن به یک جمله معروف است که میگویند: عدالت میانهروی و اجتناب از دو سوی افراط و تفریط، در هر امری است و این در حقیقت، معناکردن کلمه است به لازمه معنای اصلی، زیرا معنای اصلی عدالت، اقامه مساوات میان امور است به اینکه به هر امری آنچه سزاوارش هست بدهی تا همه امور مساوی شود و هر یک در جای واقعی خود که مستحق آن است قرار بگیرد.
بنابراین، عدل در اعتقاد این است که به آنچه حق است ایمان آورد و عدل در عمل فردی آن است که کاری کند که مایه سعادت و خوشبختی او باشد و پرهیز کند از آنچه مایه بدبختی می شود به خاطر پیروی از هوای نفس و عدالت نزد مردم و بین مردم این است که هر کسی را در جای خودش که به حکم عقل و یا شرع و یا عرف، مستحق آن است قرار دهی؛ نیکوکار را به خاطر احسانش، احسان کنی و بدکار را به خاطر بدیش عقاب نمایی و حق مظلوم را از ظالم بستانی و در اجرای قانون تبعیض قائل نشوی.
از اینجا روشن میشود که عدالت همیشه مساوی با حُسن و ملازم با آن است. چون ما برای حُسن، معنایی جز آنچه طبع بدان میل کند و به سویش جذب شود قائل نیستیم و قراردادن هر چیزی را در جایی که سزاوار آن است از این جهت که در جای خود قرار گرفته چیزی است که انسان متمایل آن است و بهخوبی آن اعتراف دارد و اگر احیاناً مخالف آن را مرتکب شود عذرخواهی میکند و حتی دو نفر از افراد انسان در آن اختلاف نمیکنند؛ هر چند که مردم در مصداق آن با هم اختلاف دارند و خیلی هم اختلاف دارند ولیکن این اختلاف ناشی از اختلاف در روش زندگی ایشان است.
نیز این معنا روشن میشود که راغب در کلام خود اعتداء و سیّئه را عدالت خوانده و این خالی از مسامحه نیست، زیرا اعتداء و سیئهای که کیفر اعتداء و سیئه دیگری است، برای آن دیگری اعتداء و سیئه است، اما نسبت به کسی که اینطور کیفرش میدهد پیمودن راه وسط و میانهروی و از خصلتهای پسندیده است؛ چون او با این کار خود میان خوب و بد فرق گذاشته و هر یک را در جای خود قرار داده است. پس نسبت به او تجاوز و بدی نیست».[5]
علامه طباطبائی به تناسب آیات، به تقسیمهایی از عدالت نیز اشاره دارد:
«...پس عدالت هر چند به دو بخش تقسیم میشود؛ یکی عدالت انسان درباره خودش و دیگری عدالتش نسبت به غیرخود که میشود عدالت فردی و عدالت اجتماعی و نیز هر چند لفظ عدالت، مطلق است و شامل هر دو قسم میشود، لکن ظاهر سیاق آیه این است که مراد از عدالت، عدالت اجتماعی است و آن عبارت از این است که با هر یک از افراد جامعه طوری رفتار شود که مستحق آن است و در جایگاهی قرار گیرد که سزاوار آن است و این خصلتی اجتماعی است که فردْ فردِ مکلفین مأمور به انجامدادن آنند. به این معنا که خدای سبحان دستور میدهد هر یک از افراد اجتماع، عادلانه رفتار کند و لازمهاش این است که امر الهی به مجموع نیز متوجه باشد پس هم تک تک افراد مأمورند به اقامه عدل و همه جامعه موظف به عدالت است که حکومت وظیفه اجرای آن را بر عهده دارد، زیرا متولی و مدبر و زمامدار جامعه است».[6]
علامه طباطبائی در توضیح معنای عدالت به نکتهای اشاره داشتند که از برخی روایات نیز قابل استفاده و استنباط است؛ نوشتهاند: «و من هنا یظهر أن العدل یساوق الحسن و یلازمه...».[7]
از اینجا روشن میشود که عدالت همواره مساوی و ملازم با حُسن است، زیرا منظور از حُسن معنایی است که خودبهخود طبع ما به آن مایل است و به سویش جذب میگردد و قراردادن هر چیزی را در جای مناسبش امری است که انسان به آن تمایل و بهخوبی آن اعتراف دارد و اگر احیاناً مخالف آن را مرتکب شود عذرخواهی میکند.
مثلاً حضرت علی(ع) میفرماید: «العدل فوز و کرامة»؛[8] عدل کامیابی و کرامت است.
همه مردم «کرامت» و نقطه مقابل آن، «تحقیر» را بهخوبی درک میکنند و در برابر آن، عکسالعمل متناسب بروز میدهند. در مثال سادهای مثل مشتریان نانوایی سنگکی دستپخت که اگر نانوا در پهنکردن خمیر دقت کند و حرارت تنظیم باشد، نان مرغوب، وگرنه بخشی از نان خمیر و قسمت دیگرش سوخته و نامرغوب از تنور خارج میشود. نانوا دوگونه میتواند رفتار کند: الف) عادلانه و طبق نوبت. ب) رفتار تبعیضآمیز که نانهای مرغوب را به نزدیکان و دوستانش دهد و غیرمرغوب را به سایرین. در این فرض، هر کس که این صحنه را ببیند، تشخیص میدهد عدالت نیست و مهمتر آن کسی که گیرنده نان غیرمرغوب است احساس ذلّت و حقارت میکند، درحالیکه اگر عادلانه توزیع میشد، احساس کرامت میکرد.
امام علی(ع) میفرماید:
«العدل مألوف و الهوی عسوف»؛[9] عدالت مورد الفت و مطبوع انسان است و هوای نفس، منحرف و کژ است.
همچنین برخی روایاتی که به مصادیق عدل اشاره دارد، نشان میدهد که طبع بشر معنای عدل را در مییابد و مؤید سخن علامه طباطبائی میباشد.
حضرت علی(ع) فرمودند:
«لا عدل أفضل من رد المظالم»؛[10] هیچ عدالتی برتر از رد حق و حقوق و حل گرفتاریهای حقالناس نیست یا میفرماید: «أحسن العدل نصرة المظلوم»؛[11] نیکوترین عدل، یاری مظلوم است.
تأکید ما در این کتاب، بر عدالت اجتماعی است و شیوه ما پیروی از قرآن و عترت است به این لحاظ، جا دارد معنای «عدالت» در فرهنگ نصوص دینی بررسی شود.
1- تفاوت عَدل ـ به فتح عین ـ و عِدل ـ به کسر عین ـ از نظر معنا را بیان کنید.
2- عدل در اعتقاد چگونه است؟ شرح دهید.
[1]. صادق لاریجانی (به اهتمام)، آموزگار جدید، ص517 ـ 535، مقاله ابوالقاسم گرجی «عدالت، با اشارهای کوتاه به برخی تقسیمات آن».
[2]. بقره، آیه ۱۹۴.
[3]. شوری، آیه40.
[4]. مفردات راغب، ماده «عدل».
[5]. طباطبائی، المیزان، ج14، ص330 ـ 332، ذیل آیه 90 سوره نحل و سید محمدباقر موسوی، ترجمه المیزان، ج12، ص477 ـ 479.
[6]. همان.
[7]. طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص331. ذیل آیه 90 سوره نحل.
[8]. آمدی، غررالحکم، ج1، ص20.
[9]. محمدی ریشهری، میزانالحکمه، واژه «عدل»، ح11962.
[10]. میرزاحسین نوری، مستدرکالوسائل، ج12، ص106، ح13644.
[11]. خوانساری، شرح غررالحکم، ح2977.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت