بخش چهارم: انسان از دیدگاه اسلام | ۲
انسان موجودى است آزاد و مختار، زيرا كارهاى خود را از روى عقل و اراده انجام مىدهد. انسان مانند يك قطعه سنگ نيست كه بدون اختيار به بالا پرتاب شود و بدون اراده به سوى زمين جذب گردد. مثل يك درخت هم نيست كه مواد غذايى را بدون اراده از زمين جذب كند و بزرگ شود و ميوه دهد. انسان شبيه حيوان هم نيست كه به حكم غريزه، كار كند و در مقابل رغبتهاى درونى و حركات نفسانى قدرت مقاومت نداشته باشد و بدون عاقبتانديشى و تفكر، تسليم تمايلات گردد.
بلكه كارهاى انسان برخاسته از علم و اراده است. كارى كه مىخواهد انجام دهد ابتدا در مورد مصالح و مفاسد آن خوب مىانديشد، سپس نسبت به فعل يا ترك آن تصميم مىگيرد و يكى را اختيار مىكند و انجام مىدهد.
بنابراين، انسان موجود آزاد و انتخابگر است. همواره خود را در سر دو راهىها مشاهده مىكند و خويشتن را در انتخاب، آزاد و مختار مىداند، به همين جهت تفكر و مصلحتانديشى مىكند.
يكى از شواهد مختار بودن، تحسين و تقبيح عُقلاست. آنها بعضى كارها را خوب مىدانند و فاعل آنها را تحسين مىكنند و بعضى افعال را زشت مىدانند و فاعل آنها را سرزنش مىنمايند. اگر انسان در افعال خود مختار نبود ارزشها و ضدارزشهاى اخلاقى معنا نداشت.
اسلام نيز انسان را آزاد و مختار مىداند. در اين باره آيات و احاديث فراوانى داريم كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
قرآن مىگويد:
ما انسان را از نطفهاى آميخته آفريدهايم تا او را امتحان كنيم. شنوا و بينايش ساختيم. راه را به وى نشان دادهايم يا سپاسگزار مىشود يا ناسپاس.[1]
هركس ثواب دنيا را اراده كند به او مىدهيم و هركس خواهان ثواب آخرت باشد به او مىدهيم و شاكران را پاداش خواهيم داد.[2]
بگو: حق از جانب پروردگار شما است. هر كه بخواهد ايمان بياورد و هر كه بخواهد كافر شود.[3]
اگر شما را مصيبتى رسد به خاطر كارهايى است كه كردهايد، و خدا بسيارى از گناهان را عفو مىكند.[4]
به سبب اعمال مردم فساد در خشكى و دريا آشكار شد تا جزاى بعضى اعمالشان را به آنان بچشاند، باشد كه باز گردند.[5]
خدا هيچ كس را جز به مقدار طاقتش مكلّف نمىكند، نيكىهاى هر كس به سود خود او و بدىهايش نيز به زيان خود اوست.[6]
كسانى كه در آيات ما راه باطل پيش مىگيرند بر ما پوشيده نيست، آيا آن كه به آتش افكنده مىشود بهتر است يا آن كس كه روز قيامت بىهيچ وحشتى مىآيد؟ هر چه مىخواهيد بكنيد، همانا خدا به كارهاى شما بيناست.[7]
در اين آيات كارهاى بندگان به خود آنان نسبت داده شده و عواقب آنها را نيز از نتايج اعمالشان معرفى كرده است. بنابراين انسان از ديدگاه قرآن موجودى مختار و آزاد است.
در احاديث نيز به مختار بودن انسان تصريح شده است:
ابراهيم در روايتى مىگويد: از امام رضا(ع) پرسيدم: آيا خدا بندگانش را بر ارتكاب معاصى مجبور مىكند؟ فرمود: بلكه اختيار و مهلتشان داده تا توبه كنند. عرض كردم: آيا خدا بندگانش را به آنچه طاقت ندارند مكلّف مىسازد؟ فرمود: خدا چگونه اين عمل را انجام مىدهد در حالى كه مىگويد:
خدا به بندگان ستم نمىكند. آن گاه امام(ع) فرمود: پدرم موسى بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد(ع) نقل كرده كه فرمود: هر كس گمان كند كه خدا بندگانش را بر معاصى مجبور مىكند، يا آنان را به كارى كه طاقت انجام آن را ندارند مكلّف مىسازد، ذبيحهی او را نخوريد، شهادتش را قبول نكنيد، پشت سرش نماز نخوانيد و زكات به او ندهيد.[8]
بنابراين طبق حكم قطعى و شهادت عقلا و با تأييد آيات و احاديث، انسان در انتخاب اعمال خوب يا بد خود اختيار كامل دارد.
در اين جا لازم است به دو نكته بسيار مهم اشاره شود:
نكته اول: قبلاً گفته شد كه اختيار انسان بدين معناست كه كارهايش از روى علم و اراده صادر مىشود، اما بايد بدانيم لازمهاش اين نيست كه افعال و حركات انسان، از قوانين كلى و جهانشمول عليّت و معلوليت، جدا شده و به خود او تفويض گشته است. بلكه آنها نيز علل خاصى دارند كه بدون وجود آنها افعال و حركات انسان تحقق نمىيابد. درست است كه انسان ابتدا چيزى را تصور مىكند، آنگاه با مصلحت انديشى آن را اختيار مىكند، اما همين توجه و درك مصالح يا مفاسد و تصميم به فعل يا ترك، كه از مقدمات اراده هستند، بدون علت نخواهند بود. بلكه احساسات، عواطف، تمايلات درونى، عادتها، افكار، تربيتهاى خانوادگى، اوضاع و شرايط اجتماعى، محيط زندگى و شخصيت ويژه هر انسانى در طرز تفكر و انتخاب او كاملاً تأثير دارند. هر يك از اينها نيز به نوبهی خود معلول علل خاص خود مىباشند.
تا مشيّت الهى هم چنان ادامه دارد اين سلسله علل و معلولات هم وجود دارند؛ زيرا جهان ماده را اين چنين آفريده و قوانين مخصوصى را بر آن حاكم نموده است. خدا خواسته كه افعال و حركات انسان، از روى تفكر و اختيار انجام بگيرد و در انتخاب كارها آزاد باشد. بنابراين، مختار بودن انسان بدين معناست كه انتخاب و ارادهاش جزء اخير علت تامّهی فعل است و صدور فعل بر آن توقف دارد.
نكتهی دوم: از اين كه گفته شد: افعال انسان به خود او مربوط مىشود و در انتخاب آنها آزادى كامل دارد، نبايد نتيجه گرفت كه افعال مستقلاً از خود انسان صادر مىشوند و كاملاً از خدا بىنياز است. بلكه انسان چنان كه در وجود و ادامهی آن به خداى سبحان نياز دارد، در افعال و حركاتش نيز به افاضات خداى متعال نياز دارد. چنانچه افاضات الهى منقطع گردد، فعل و حركتى نيز نخواهد داشت.
به همين جهت فعل انسان، با وجود اين كه واقعاً فعل اوست، گاهى هم به خدا نسبت داده شده است. منتها فاعليّت خدا در اين مورد، در طول فاعليّت انسان قرار گرفته، نه در عرض آن.
لذا در قرآن مىفرمايد:
هيچ پيامبرى را جز به زبان مردمش نفرستايم تا پيام خدا را برايشان بيان كند، پس خدا هر كه را بخواهد گمراه مىكند و هر كه را بخواهد هدايت مىنمايد و او غالب و حكيم است.[9]
همچنين مىفرمايد:
بگو: بارخدايا! تويى مالك ملك، به هر كه بخواهى ملك مىدهى و از هر كه بخواهى مىستانى. هر كه را بخواهى عزت مىدهى و هر كه بخواهى به ذلت مىنشانى، همهی خوبىها به دست توست و به هر كارى توانايى دارى.[10]
نيز مىفرمايد:
اگر خدا مىخواست همه شما را يك امت قرار داده بود، ولى هر كه را بخواهد گمراه مىسازد و هر كه را بخواهد هدايت مىكند و از هر كارى كه مىكنيد بازخواست مىشويد.[11]
بنابراين، اضلال و هدايت، دادن ملك و گرفتن آن، عزت دادن و به ذلت نشاندن به خدا نسبت داده شده است. بر خلاف آيات سابق كه ايمان و كفر، ارادهی ثواب دنيا يا ثواب آخرت، انجام كارهاى خوب يا بد، فساد در خشكى و دريا و مصائبى را كه به آدمى مىرسد به انسان نسبت داده است.
البته گاهى يك فعل را هم به خدا نسبت داده و هم به انسان؛ آنجا كه مىفرمايد:
پس شما آنان را نكشتيد بلكه خدا آنان را كشت. آنگاه كه تو تير انداختى تو تير نينداختى بلكه خدا بود كه تير انداخت تا مؤمنان را خوب امتحان كند، همانا خدا شنوا و داناست.[12]
همچنين مىفرمايد:
شما نمىخواهيد مگر آنچه پروردگار جهان خواسته است.[13]
لذا فعل و مشيّت، هم به بنده نسبت داده شده و هم به خدا.
بنابراين، جبرى در كار نيست، چون افعال با اختيار و ارادهی انسان صادر مىشود. تفويض هم نيست، زيرا فاعل در فعلش بىنياز از افاضات خداى متعال نيست بلكه چيزى است ميان اين دو، كه در اصطلاح ائمهی معصومين(ع) به عنوان «امر بين امرين» معرفى شده است.
وقتى در حضور امام رضا(ع) سخن از جبر و تفويض به ميان آمد، فرمود:
آيا در اين باره اصلى به شما نشان ندهم كه در آن اختلاف نكنيد و با آن دشمنانتان را مغلوب سازيد؟ گفتند: آرى. فرمود: خداى عزوجل با اكراه مورد اطاعت قرار نگرفت و با مغلوبيت مورد عصيان واقع نشد. بندگان را در ملك خودش مهمل نگذاشت. خدا مالك چيزى است كه به بندگان داده و بر آنچه بندگان را بدان قدرت داده قادر است. اگر بندگان امر خدا را امتثال كنند خدا مانع نمىشود و اگر بخواهند مرتكب معصيت شوند و خدا بخواهد جلوگيرى كند، مىكند. و اگر مانع نشد و معصيّت را مرتكب شدند، خدا آنان را به معصيت وادار نكرده است.[14]
محمدبن عجلان مىگويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: آيا خدا كارها را به بندگان تفويض كرده؟ فرمود: خدا بزرگتر از اين است كه كار بندگان را به خودشان واگذار كند، گفتم: پس بندگان را بر افعالشان مجبور ساخته؟ فرمود:
خدا عادل تر از اين است كه بندهاش را بر كارى مجبور گرداند، آنگاه او را بر انجام آن كار عذاب كند.[15]
1- به کدام دلایل انسان موجود آزاد و انتخابگر است؟
2- اصطلاح «امر بين امرين» را شرح دهید.
[1]. انسان (76) آيه 2: «إِنّا خَلَقْنا الإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً * إِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً».
[2]. آل عمران (13) آيه 145: «وَمَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَمَنْ يُرِدْ ثَوابَ الآخِرَةِ نَؤْتِهِ مِنْها وَسَنَجْزِى الشّاكِرِينَ».
[3]. كهف (18) آيه 29: «وَقُلِ الحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ».
[4]. شورى (42) آيه 30: «وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ».
[5]. روم (30) آيه 41: «ظَهَرَ الفَسادُ فِى البَرِّ وَالبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِى النّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ».
[6]. بقره (2) آيه 286: «لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَعَلَيْها ما اكْتَسَبَتْ».
[7]. فصلت (4) آيه 40: «إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِى آياتِنا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنا أَفَمَنْ يُلْقى فِى النّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِىآمِناً يَوْمَ القِيامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ».
[8]. بحارالانوار، ج 5، ص 11: إبراهيم بن أبىمحمد (فى الحديث) قال: سألته (أبالحسن(ع)) عن الله عزّوجلّ هل يُجبِر عبادَه على المعاصي؟
فقال: «بل يُخَيّرهم، و يُمهِلهم حتى يتوبوا».
قلت: فهل يُكلِّف عباده مالا يطيقون؟
فقال: «كيف يفعل ذلك و هو يقول: «وَما رَبُّكَ بِظَلّامٍ لِلْعَبِيدِ». ـ ثم قال: ـ حدّثني أبيموسى بن جعفر(ع)، عن أبيه جعفر بن محمد(ع) أنّه قال: من زعم أن الله يجبر عباده على المعاصى، أو يكلّفهم مالا يطيقون، فلا تأكلوا ذبيحته، و لاتقبلوا شهادته، ولا تُصَلّوا وراءه، ولاتعطوه منالزكات».
[9]. ابراهيم (14) آيه 4: «وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللهُ مَنْ يَشاءُ وَيَهْدِى مَنْ يَشاءُ وَهُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ».
[10]. آل عمران (3) آيه 26: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ المُلْكِ تُؤْتِى المُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَتَنْزِعُ المُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىءٍ قَدِيرٌ».
[11]. نحل (16) آيه 93: «وَلَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَلكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَيَهْدِى مَنْ يَشاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
[12]. انفال (8) آيه 17: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلكِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ وَما رَمَيْتَ إِذ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللهَ رَمى وَلِيُبْلِىَ المُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».
[13]. تكوير (81) آيه 29: «وَ ما تَشاءُونَ إِلّا أَنْ يَشاءَ اللهُ رَبُّ العالَمِينَ».
[14]. بحارالانوار، ج 5، ص 16: «الجعفري عن أبيالحسن الرضا(ع) قال: ذُكِر عنده الجبرُ و التفويضُ، فقال: «ألا أُعطيكم في هذا أصلاً لاتختلفون فيه، ولا يخاصمُكم عليه أحد إلاّ كسرتموه؟»
قلنا: إن رأيت ذلك.
فقال: «إنّ الله عزّوجلّ لم يُطَع بإكراه، و لم يُعصَ بغلبةٍ، و لم يُهمِل العباد في ملكه، هو المالك لما ملكهم، و القادر على ما أقدرهم عليه، فإن ائتمر العباد بطاعته لم يكن الله عنها صادّاً، ولا منها مانعاً، و إن ائتمروا بمعصيته فشاء أن يحول بينهم و بين ذلك فعل، و إن لم يحل و فعلوه فليس هو الذي أدخلهم فيه».
[15]. همان، ص 51: محمد بن عجلان، قال: قلت لأبي عبدالله(ع): فوّض الله الأمر إلى العباد؟
قال: «الله أكرم من أن يفوّض إليهم».
قلت: فأجبر الله العباد على أفعالهم؟
فقال: «الله أعدل من أن يُجبَر عبداً على فعل ثمّ يعذّبه».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی