کد مطلب: ۶۹۸۰
تعداد بازدید: ۲۲۳
تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۳
پیدایش مذاهب | ۳۶
ممکن است مذاهب بت‌پرستی را از این راه توجیه کرد، امّا مذاهب راستین که بر نفی هر گونه بت و بت‌پرستی استوار است و به موجودات جهان طبیعت همچون یک دانشمند طبیعی می‌نگرد، و هیچ‌گونه روح خاصّ و احترام ویژه‌ای برای آنها قائل نیست، جز این که نظام شگرف آنها را در پرتو علم دلیل بر وجود آفریننده‌ی جهان می‌گیرد، هیچ‌گاه نمی‌توان از این طریق توجیه کرد.

بخش هفتم: فرضیه روحیّون | ۱

 

اسلام و مسأله‌ی روح

 

جامعه شناسان ماتریالیست فرضیّه‌ی دیگری برای پیدایش اعتقادات مذهبی ذکر کرده‌اند که گاهی از آن به «فرضیّه‌ی روحیّون» تعبیر می‌کنند.
«ساموئل کینگ» جامعه شناس آمریکایی، استاد جامعه‌شناسی در دانشکده بروکلین در کتاب خود در این زمینه می‌نویسد:
«عقیده‌ی عمومی جامعه شناسان بر این است که تصوّر وجود نیروی خارق‌العاده و یا روح، اساس کلّیه‌ی مذاهب بشر است. «مارتز» معتقد است که عقیده به «نیروی خارق‌العاده» قدمت بیشتری از فکر وجود «روح» دارد، ولی او هواخواهان زیادی نداشته است. مردم شناسان عقیده دارند، هیچ کدام از این دو فرضیّه از دیگری مشتق نشده است».[1]
امّا مهم این است که نامبرده در این گفتار چگونگی ارتباط مذاهب را با فکر وجود روح، روشن نساخته است.
ولی «ویل دورانت» مورّخ معاصر در جلد اوّل کتاب خود در بحث «سر چشمه‌های دین» سخنی دارد که می‌تواند توجیهی برای این فرضیّه باشد، او می‌گوید:
«انسان ابتدایی از این که در خواب، اشباحی به نظرش می‌رسیده و به خصوص کسانی را که به یقین می‌دانسته است مرده و از دنیا رفته‌اند، در خواب بر او تجلّی می‌کرده‌اند، سخت در اندیشه و شگفتی فرو می‌رفته، و دچار ترس و وحشت می‌شده است. او مردگان خود را با دست خود در خاک می‌گذاشت تا از بازگشت آنها در امان باشد! و به خصوص همراه مرده غذا و احتیاجات دیگر وی را داخل گور می‌کرد که نیازی به بازگشت نداشته باشد و زندگان از شرّ او در امان بمانند!...
نظایر چنین حوادثی که انسان ابتدایی با آنها بر می‌خورد، او را به این فکر انداخت که هر موجود زنده‌ای باید روح یا نیروی اسرارآمیز دیگری داشته باشد که می‌تواند در هنگام بیماری یا خواب یا مرگ از بدن او خارج شود...
نه تنها انسان دارای روح است، بلکه هر چیز برای خود روحی خاص دارد و جهان خارجی، مرده و بی‌اساس نیست بلکه موجودی است که به طور کامل نشاط زندگی در آن جریان دارد... و چون برای هر چیز روحی تصوّر می‌شود ـ و به عبارت دیگر خدایی در آن نهفته است ـ عدد اشیای پرستیدنی نامحدود می‌شود»![2]
و به این ترتیب روشن می‌شود که طبق این فرضیّه:
نخست، انسان‌های ابتدایی از مقایسه‌ی حالات مختلف مرگ و حیات، بیداری و خواب، به وجود روح پی بردند سپس آن را تعمیم داده و برای همه چیز روح قائل شدند، روحی که دارای قدرت بسیار بود و بعد همه چیز را قابل پرستش دانستند و بت‌پرستی به شکل وسیع آشکار گشت.

 

تحقیق و بررسی:

 

1ـ فقدان دلیل منطقی


این فرضیّه با فرضیّات گذشته در این جهت مشترک است که فاقد دلیل منطقی است، و همان طور که در گذشته اشاره کردیم در مورد فرضیّه‌ها اساس کار همین است که هنگام برخورد با یک پدیده، انتقالات ذهنی حدسی و تخمینی، سبب می‌شود که موضوعی به عنوان عامل اصلی فرض شود؛ سپس تلاش‌های فکری برای پیوند میان آن موضوع و این پدیده به عمل می‌آید و با توجیهاتی این دو به هم ارتباط می‌یابند.
ولی تا این جا تنها مرحله‌ی «حدس» و «توجیه» است، سپس اگر توانستیم پدیده‌های دیگر را با آن «تفسیر» کنیم و ارتباط میان آنها روشن گردد، و از آن مرحله نیز بگذریم و با دلایل منطقی اصل موضوع را «تبیین» سازیم آن گاه به مرحله‌ی ثبوت و قطعیّت خواهد رسید.
و در هر حال فرضیّه‌ها پیش از رسیدن به این مرحله، فاقد ارزش فلسفی است، یعنی نه با آنها می‌توان چیزی را اثبات کرد و نه نفی.
فرضیّه مورد بحث ـ قطع نظر از اشکالات آینده ـ نیز همین حال را دارد.

 

2ـ محدودیّت دامنه‌ی بحث

 

ممکن است مذاهب بت‌پرستی را از این راه توجیه کرد، امّا مذاهب راستین که بر نفی هر گونه بت و بت‌پرستی استوار است و به موجودات جهان طبیعت همچون یک دانشمند طبیعی می‌نگرد، و هیچ‌گونه روح خاصّ و احترام ویژه‌ای برای آنها قائل نیست، جز این که نظام شگرف آنها را در پرتو علم دلیل بر وجود آفریننده‌ی جهان می‌گیرد، هیچ‌گاه نمی‌توان از این طریق توجیه کرد.
به تعبیر دیگر ما هیچ‌گاه نمی‌خواهیم یک سخن کلّی درباره‌ی مذاهب گوناگون جهان، حتّی مذاهب خرافی و بت‌پرستی بگوییم و پیوند آنها را با این فرضیّه‌ها انکار کنیم، بلکه سخن ما تنها درباره‌ی مذاهبی است که آنها را به عنوان «مذاهب اصیل و آسمانی» می‌شناسیم. حق این است که جامعه شناسان مادّی نیز باید با صراحت اعتراف کنند که فرضیّه‌های آنها تنها درباره‌ی بعضی از مذاهب جهان ـ به خصوص مذاهب خرافی اقوام نخستین ـ قابل توجیه است، نه در مورد این گونه مذاهب، و شاید به همین جهت است که بعضی از این جامعه شناسان ناچار از ذکر این حقیقت شده‌اند که:
«نکته‌ی اساسی این جاست که چگونگی مذاهب اولیّه و به طور کلّی، کلّیّه‌ی مذاهب را تنها با انتساب به روح نمی‌توان توجیه کرد و بهتر است این فکر جای خود را به وجود «مانا» یا «قدرت غیر جسمانی» بدهد».[3]
این اعتراف صریح روشنگر این واقعیّت است که بسیاری از مذاهب را نتوانسته‌اند با پیوند به مسأله‌ی روح توجیه کنند، ناچار آن را به عنوان یک حکم کلّی رد کرده‌اند.
و امّا «مانا» یا قدرت غیر جسمانی، شاید تعبیر دیگری از «خدا» و قدرت ازلی و ابدی ما فوق طبیعی او باشد و این مطلبی است که نه تنها پیوند آن را با مذاهب انکار نمی‌کنیم بلکه ـ چنان که خوهد آمد ـ وجود او را با دلایل علمی و فلسفی می‌توان اثبات کرد.

 

3ـ اسلام و مسأله‌ی روح

 

ما اگر چه به وجود و استقلال روح آدمی یعنی وجودی فوق دستگاه‌های عصبی و خواصّ فیزیکی و شیمیایی سلّول‌های مغزی قائل هستیم ولی آن را نه از طریق مقایسه‌ی حالت خواب و بیداری یا مقایسه‌ی مرگ و حیات، بلکه از طریق پدیده‌های مختلف روانی که با خواصّ مادّی مغز و سلّول‌های عصبی قابل تفسیر نیست، اثبات نموده‌ایم و مهمتر این که در هر حال آیین اسلام و ریشه‌ی اعتقادات اسلامی هیچ‌گونه اتّکایی به مسأله‌ی روح ندارد، و به عنوان مثال در قرآن مجید در مورد اثبات وجود خدا یا قیامت یا رسالت پیامبران، هرگز روی مسأله‌ی روح تکیه نشده، تا آن جا که اگر به فرض کسی به روح به عنوان یک وجود ماورای طبیعی و مجرّد از مادّه، عقیده نداشته باشد، به عقاید اسلامی او لطمه‌ای وارد نخواهد شد.
در قرآن که اساس و پایه‌ی اسلام است، تنها در چند مورد محدود اشاراتی به روح شده (به عنوان روح یا تحت عنوان دیگر) آن هم در حاشیه‌ی بحث‌ها، نه در متن یک بحث اصولی. با این حال چگونه می‌توان چنین مذهبی را با فرضیّه‌ی روحیّون تطبیق داد، و آیا فرضیّه‌ی فوق هیچ‌گونه ارتباط با مذهبی همچون اسلام می‌تواند داشته باشد؟[4]

 

خودآزمایی

 

1- «فرضیّه‌ی روحیّون» را شرح دهید.
2-  به چه دلیل چگونگی پیدایش کلّیّه‌ی مذاهب را تنها با انتساب به روح نمی‌توان توجیه کرد؟

 

پی نوشت ها

 

[1]. جامعه‌شناسی «کینگ»، ص 200.
[2]. تاریخ تمدّن، ج 1، ص 92ـ89 با تلخیص.
[3]. جامعه‌شناسی «کینگ»، ص 200.
[4]. برای اطّلاع بیشتر به کتاب «معاد و جهان پس از مرگ» مراجعه فرمایید.


دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: