یکی دیگر از نشانههای مهم اخلاق حسنه و آداب معاشرت، انصاف است، چون بسیاری از مردم در مرحلهی ادعا و حرف بخوبی از عهدهی آن برمیآیند ولی هنگامی که نوبت به مرحلهی عمل میرسد کسانی که حقیقتاً انصاف را رعایت کنند بسیار اندکند.
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:
فألْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیاءِ فِی التَّواصُفِ وَ أَضْیقُها فِی التَّناصُفِ...[1]
...دایرهی حق در مقام توصیف و تعریف از هر چیز گستردهتر است اما هنگام عمل [یعنی ادای حق و عمل به آن] از هر چیز تنگتر و محدودتر است...
مقصود این است که بسیاری از مردم حق را خوب تعریف و توصیف میکنند اما، در مقام عمل، خود را در تنگنا میبینند و به آسانی حاضر نیستند حق را به حقدار بسپارند.
گرچه مفهوم انصاف برای همه معلوم است اما ذکر این نکته مفید به نظر میرسد که واژهی انصاف از نَصْف (به فتح) و نُصْف (به ضم) است، یعنی چیزی را نصف کردن یا به نصف رساندن، و در روابط اجتماعی یعنی سود و زیان را میان خود و دیگران نصف کردن و در مقام داوری، حقوق طرفین دعوی را به طور برابر رعایت کردن. خلاصه، انصاف از روح گذشت و احترام به حقوق دیگران ناشی میشود و منصف کسی است که برای دیگران حقوق برابر قائل باشد و مزایای زندگی را میان خود و مردم تقسیم کند. بعضی از مردم دیگران را به انصاف توصیه میکنند ولی شخصاً انصاف را نسبت به سایرین رعایت نمیکنند؛ بدین جهت در روایاتی که راجع به انصاف وارد شده عبارت «انصاف النّاس من نفسک» آمده است. یعنی آنجا که میان خود و مردم به قضاوت مینشینی از خود مایه گذار و دیگران را صاحب حق بدان و حقوقی را که نسبت به تو دارند رعایت کن.
برخی از مردم در مقام سخن یا ادای شهادت چنانچه منافع خود یا خویشان و نزدیکان خود را در معرض خطر ببینند به سادگی حاضر نیستند حقیقت را بگویند؛ از این رو قرآن مجید میفرماید:
... وَ اِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ بِعَهْدِ اللهِ اَوْفُوا ذلِكُمْ وَصّیكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ.[2]
... هنگامی كه سخن میگویید عدالت را رعایت كنید حتی اگر در مورد نزدیكانتان بوده باشد، و به عهد خدا وفا كنید. این چیزی است كه خداوند شما را به آن سفارش میكند تا متذكر شوید.
و در جای دیگر میفرماید:
یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا کُونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلى اَنْفُسِکُمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبینَ اِنْ یَکُنْ غَنِیّاً اَوْ فَقیراً فَاللهُ اَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى اَنْ تَعْدِلُوا وَ اِنْ تَلْوُوا اَوْ تُعْرِضُوا فَاِنَّ اللهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً.[3]
ای كسانی كه ایمان آوردهاید! به طور جدّی در پاسداری از عدالت برخیزید و برای خدا گواهی دهید اگرچه [این گواهی] به زیان خود شما یا پدر و مادر یا نزدیكان شما بوده باشد. برای هر كس كه شهادت میدهد، چه غنی باشد یا فقیر، خدا سزاوارتر است كه از آنها حمایت كند. بنابراین از هوی و هوس پیروی نكنید كه از حق منحرف خواهید شد، و اگر حق را تحریف كنید و یا از اظهار آن اعراض نمایید خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
در روایات نیز سفارش زیادی دربارهی رعایت انصاف شده است که به بعضی از آنها اشاره میشود.
مردی خدمت رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم رسید و گفت: مرا از مکارم اخلاق آگاه کن. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم فرمود:
خَبِّرْنی عَنْ مَكارِمِ الْاَخْلاقِ؟ قالَ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ صِلَةُ مَنْ قَطَعَكَ وَ إِعْطاءُ مَنْ حَرَمَكَ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَوْ عَلى نَفْسِكَ.[4]
مکارم اخلاق عبارت است از:
۱. عفو کردن کسی که به تو ستم کرده است.
۲. پیوند با کسی که از تو بریده است.
۳. بخشش به کسی که تو را محروم کرده است.
۴. حقگویی گرچه به ضرر خودت باشد.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله وسلم یکی از نشانههای مؤمن واقعی را انصاف میداند، که فرمود:
مَنْ واسَى الْفَقیرَ وَ أنْصَفَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ فَذاکَ الْمؤمِنُ حَقّاً.[5]
کسی که با فقیر همدردی کند و دربارهی مردم با انصاف باشد مؤمن واقعی است.
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:
... مَنْ ینْصِفُ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ لَمْ یزِدْهُ اللهُ إلاّ عِزَّةً.[6]
...هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید.
امام صادق علیه السلام میفرمود:
سَیدُ الْاَعْمالِ ثَلاثَةٌ: إِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِکَ حَتّی لا تَرْضی بِشَیءٍ إِلاّ رَضیتَ لَهُمْ مِثْلَهُ وَ مُواساتُکَ الْأَخَ فِی الْمالِ وَ ذِكْرُ اللهِ عَلی كُلِّ حالٍ لَیسَ سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَ اللهُ اَكْبَرُ فَقَطُّ وَ لكِنْ إِذا وَرَدَ عَلَیکَ شَیءٌ أَمَرَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ أَخَذْتَ بِهِ أَوْ إِذا وَرَدَ عَلَیکَ شَیءٌ نَهَی اللهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُ تَرَكْتَهُ.[7]
بالاترین اعمال سه چیز است:
۱. رعایت انصاف نسبت به مردم تا آنجا که هر چه برای خود دوست داری برای آنان نیز دوست بداری.
۲. مواسات نمودن با برادرت در مال.
۳. یاد خدا در هر حال.
[سپس فرمود:] یاد خدا تنها گفتن سبحان الله... نیست بلکه مقصود این است که اوامر خدا را اطاعت کنی و از نواهی او اجتناب ورزی.
امام صادق علیه السلام فرمود:
ثَلاثَةٌ هُمْ أقْرَبُ الْخَلْقِ إلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ حَتّى یفْرَغَ مِنَ الْحِسابِ رَجُلٌ لَمْ تَدَعْهُ قُدْرَةٌ فی حالِ غَضَبِهِ إلى أنْ یحیفَ عَلى مَنْ تَحْتَ یدَیهِ وَ رَجُلٌ مَشى بَینَ اثْنَینِ فَلَمْ یمِلْ مَعَ أحَدِهِما عَلَى الْاخَرِ بِشَعیرَةٍ وَ رَجُلٌ قالَ الْحَقَّ فیما عَلَیهِ وَ لَهُ.[8]
سه دستهاند که در روز قیامت از دیگران به رحمت خدا نزدیکترند تا از حساب خلق فارغ شود:
۱. کسی که در هنگام خشم، قدرت و زورش او را به ستم کردن به زیردستانش دعوت نکند.
۲. کسی که هنگام قضاوت بین دو نفر به اندازهی یک جو به هیچ طرف گرایش پیدا نکند.
۳. کسی که حق را بگوید، خواه به ضرر او باشد یا به سود او.
معلّی بن خُنیس میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: هفت حق است که واجب است و اگر یکی از این حقوق ضایع شود از ولایت و اطاعت خدا بیرون رفته و مرتکب معصیت شده است.
معلّی میگوید: عرض کردم جانم فدای تو باد، آن حقوق را بیان بفرمایید.
فرمود: من تو را دوست میدارم و میترسم آنها را زیر پا بگذاری؛ حفظ کنی و عمل ننمایی.
عرض کردم: به خدا پناه میبرم.
امام صادق علیه السلام فرمود: کمترین حقی که مسلمان نسبت به مسلمان دارد این است که آنچه برای خود دوست میدارد برای او نیز دوست بدارد و آنچه برای خود نمی پسندد برای دیگران نیز نپسندد.[9]
حضرت علی علیه السلام در فرمان خود به مالک اشتر نوشت:
... أَنْصِفِ اللهَ وَ أَنْصِفِ النّاسَ مِنْ نَفْسِکَ وَ مِنْ خاصَّةِ أَهْلِکَ وَ مَنْ لَکَ فِیهِ هَوىً مِنْ رَعِیتِکَ فَإِنَّکَ إِلاّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبادَ اللهِ کانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبادِهِ وَ مَنْ خاصَمَهُ اللهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ کانَ لِلّهِ حَرْباً حَتّى ینْزِعَ اَوْ یتُوبَ...[10]
... نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافیان و خانواده و زیر دستانت انصاف داشته باش، که اگر انصاف پیشهی خود نسازی ستم کردهای و کسی که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست و کسی که خدا دشمن او باشد دلیلش را باطل میسازد [:عذرش را نمیپذیرد] و چنین شخصی با خدا در جنگ است مگر آنکه دست از ستم بردارد و توبه کند...
از آنجا که رعایت انصاف کاری است دشوار و انسان باید به آن اهمیّت بدهد به دو حدیث دیگر نیز که از ائمهی معصومین علیهم السلام در این باره رسیده است توجّه فرمایید.
۱. امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود:
أَلا اُخْبِرُكُمْ بِأَشَدِّ ما فَرَضَ اللهُ عَلى خَلْقِهِ، فَذَكَرَ ثَلاثَةَ أَشْیاءَ أَوَّلُها: إِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِكَ.[11]
آیا شما را به سختترین چیزی که خدا بر خلقش واجب کرده آگاه نسازم؟ وآنگاه سه موضوع را بیان کرد که نخستین آنها از خود به مردم انصاف دادن است.
۲. بعضی از دوستان و یاران امام صادق علیه السلام نامهای که در آن برخی از مسائل مورد نیاز خود را سؤال کرده بود به همراه شخصی به نام عبدالاعلی که عازم مدینه بود خدمت آن بزرگوار فرستاد و در ضمن از آن شخص (عبدالاعلی) خواسته بود که به طور شفاهی حقوقی را که یک نفر مسلمان بر سایر مسلمانان دارد بپرسد.
عبدالاعلی میگوید: خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم و نامه را تسلیم حضرت کردم و سؤالی که دربارهی حقوق برادران دینی داشتم مطرح ساختم، اما برخلاف انتظار، امام صادق علیه السلام به همهی سؤالها جواب داد جز دربارهی حقوق برادر مسلمان بر برادر مسلمانش.
هنگامی که خواستم از مدینه خارج شوم برای خداحافظی به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم و عرض کردم: به سؤال من پاسخ ندادید؟ فرمود: میترسم حقیقت را بگویم و شما عمل نکنید و از دین خدا خارج شوید. آنگاه فرمود: از جملهی سختترین تکالیف الهی دربارهی بندگان خدا سه چیز است:
ـ یکی رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران، بطوریکه با برادر مسلمان خود آنچنان رفتار کند که دوست دارد او با وی چنان رفتاری داشته باشد.
ـ دیگر آنکه مال خود را از برادران مسلمان مضایقه نکند و با آنها به مواسات رفتار نماید.
ـ سوم یاد کردن خدا است در هر حال، و مقصود از یاد کردن خدا این نیست که پیوسته سبحان الله و الحمدلله بگوید بلکه مقصود این است که اگر با کار حرامی مواجه شد خدا را در نظر بیاورد و آن کار را انجام ندهد.[12]
رعایت انصاف در زندگی انسان مراحلی دارد که هر شخصی در هر موقعیتی که قرار گرفته باشد باید به تناسب آن موقعیت، انصاف را رعایت کند، چه بسا که رعایت نکردن انصاف دنیا و آخرت انسان را تباه سازد و مهمترین مورد رعایت انصاف در مقام قضاوت است. کسی که بر کرسی قضاوت و حکومت مینشیند باید جز حق و حقیقت چیز دیگری را منظور ندارد. اگر تحتتأثیر دیگران قرار گیرد و یا به خاطر خویشاوندی و دوستی به یکی از طرفین دعوی متمایل شود، مسلّماً از مسیر عدالت و انصاف منحرف شده و بر خلاف «ما انزل الله» حکم خواهد کرد و کسی که بر خلاف حکم خداوند داوری کند از ستمکاران و فاسقان و کافران است، که قرآن کریم میفرماید:
... وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ.[13]
... هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است.
... وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ.[14]
کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمیکنند فاسقاند.
وَ مَنْ لَمْ یحْكُمْ بِما اَنْزَلَ اللهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْکافِرُونَ.[15]
آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمیکنند کافرند.
گرچه هرگاه سخن از قضاوت و شرایط قاضی و اهمیت قضا در اسلام به میان میآید ذهن انسان متوجه قضاتی که در مراحل عالی قضاوت قرار گرفتهاند میشود ولی قضاوت منحصر به قاضی رسمی و منصوب از طرف امام یا نایب امام نیست، زیرا حکم کردن شامل مواردی که به نظر ما جزئی و کم اهمیت میآید نیز میشود. از باب نمونه به حدیثی که مرحوم طبرسی نقل کرده است اشاره میکنیم:
ان الصّبیّین ارتّفّعا الی الحسن بن علیّ علیه السّلام فی خطٍّ کتباه و حَکَّماه فی دلک لیحکم أیَّ الخطّین أجود فبصر به علیّ علیه السّلام فقال: یا بنیّ انظر کیف تحکم فان هذا حکم واللهُ سائِلُکَ عنه یوم القیامه.[16]
یک روز دو کودک خردسال که هر کدام خطی نوشته بودند خدمت امام حسن مجتبی علیه السلام رسیدند تا آن بزرگوار دربارهی اینکه کدامیک از این دو خط بهتر است قضاوت کند. امیرمؤمنان علیه السلام که در آنجا حاضر بود و این صحنه را دید به فرزندش فرمود: فرزندم! درست دقّت کن که چگونه قضاوت میکنی، زیرا این خود نوعی قضاوت است که خداوند متعال در روز قیامت دربارهی آن از تو سؤال خواهد کرد.
پس انسان متخلّق به اخلاق حسنه باید در تمام مراحل زندگی خود انصاف را از دست ندهد و آنچه برای خود نمیپسندد برای دیگران نیز نپسندد.
1- معنا و مفهوم انصاف و منصف را بیان کنید.
2- سه دسته که در روز قیامت از دیگران به رحمت خدا نزدیکترند را نام ببرید.
3- کمترین حقی که مسلمان نسبت به مسلمان دارد چیست؟
[1]. نهج البلاغهی صبحی صالح، خطبهی ۲۱۶.
[2]. انعام/ ۱۵۲.
[3]. نساء/ ۱۳۵.
[4]. مشکوةالانوار، ص ۲۱۸. در امالی صدوق (ص ۲۳۱) این حدیث با این تفاوت (اخبرنی) از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
[5]. خصال صدوق، ج ۱/ص ۸۷، حدیث ۴۲.
[6]. اصول کافی، ج ۲/ص ۱۴۴، حدیث ۴.
[7]. همان، حدیث ۳؛ خصال صدوق، ج ۱/ص ۱۴۰ با اندکی تفاوت.
[8]. بحارالانوار، چاپ بیروت، ج ۷۲/ص ۲۶؛ اصول کافی، ج ۲/ص ۱۴۵، حدیث ۵؛ خصال صدوق، ج ۱/ص ۱۱۰.
[9]. اصول کافی، ج ۲/ص ۱۶۹، حدیث ۲.
[10]. نهج البلاغهی صبحی صالح، نامهی ۵۳.
[11]. اصول کافی، ج ۲/ص ۱۴۵، حدیث ۶.
[12]. همان، ص ۱۷۰، حدیث ۳.
[13]. مائده / ۴۵.
[14]. مائده / ۴۷.
[15]. مائده / ۴۴.
[16]. تفسیر مجمعالبیان، چاپ بیروت، ج ۳/ص ۶۴، ذیل آیهی سورهی نساء.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت